زبان رسمي و يا دولتي، زباني است كه از سوي يك دولت بدان موقعيت قانوني ويژه اي مانند كاربرد در امور اداري، مجلس قانونگذاري، سيستم قضائي يك كشور و .... اعطا شده باشد. اين تعريف هرچند مربوط به عصر حاضر است اما با دقت و صحت كافي مي تواند در باره زبانهاي دولتي در تاريخ نيز بكار برده شود. به گواهي هزاران سند و مدرك تاريخي، زبان تركي اقلا در يك هزار سال اخير - در برخي دوره ها به همراه فارسي و اغلب بدون آن- يكي از زبانهاي رسمي و دولتي دولتهاي توركي حاكم بر اراضي ايران امروزي بوده و در صدور فرمانها، مكاتبات نهادهاي گوناگون دولتي، انتشارات و اسناد و مدارك رسمي دولتي، ديپلماسي بين المللي و ارتباطات ديپلماتيك خارجي، مناسبات رسمي بين سران دولتها، چاپ اسكناسها و ضرب سكه و ... بكار رفته است. برخي از اين دولتها عبارتند از دولت بستام (ويستهام)، بني ساج، سالاريان (كنگريان)، سيمجوريان، سبكري، قاراتگيني، غزنويان (سبك تكيني)، خوارزمشاهيان (انوش تكيني)، سلجوقيان كبير، سلجوقيان خراسان، سلجوقيان كرمان (آل قاورد)، سلجوقيان اصفهان، سلجوقيان لرستان (برسقيان)، سلجوقيان همدان-آزربايجان، سلجوقيان عراق-آزربايجان، شوملا (شمله) افشار-عربستان (خوزستان)، قتلق خانيان كرمان (قاراخيتاي)، آق سنقريان (احمد يليان)، اتابكان آزربايجان (ايلدنيزيان)، آل پيشگين، اتابكان فارس (سالغوريان)، اتابكان يزد، ايلخانيان (هلاكوئيان)، جلايريان (ايلكانيان)، چوپانيان (آل سلدوز)، ارغون شاهيان، اينجوييان (آل مظفر)، تيموريان (كوركانيان)، تيموريان خراسان (دوغاتيموريان)، تيموريان اصفهان، شيروانشاهان (ميرانشاهان)، قاراقويونلوها (بارانلوها)، آغ قويونلوها (بايندريه)، صفويه (قزلباشيه)، افشاريان، خانات آزربايجان (افشار-اورميه، كنگرلو-ماكو، بيگلر بيگي-تبريز، بدير اوغلو-اردبيل، دنبلي-خوي، شقاقي-سراب، گرگر، نمين، خياو، قاراداغ، مراغه، ...)، قاجاريان و حكومت ملي آزربايجان. زبان تركي، زبان رسمي دربار، سلاطين و هئيت حاكمه: مهمترين مصداق رسمي و دولتي بودن يك زبان، كاربرد آن از سوي هئيت حاكمه و در گذشته سلاطين و دربار است. در متون تاريخي بيشماري به كاربرد زبان تركي به عنوان زبان سلاطين و دربار و هئيت حاكمه در دوره اسلامي ايران و در برخي از موارد پيش از آن اشاره شده است. اين كاربرد به تنهائي براي اثبات رسمي بودن زبان تركي در عهد اين دولتها كافي است. در اين دوره ها زبان كاري سلاطين و پادشاهان ترك، تركي بوده است و بسياري از آنها مانند سلطان سنجر اصلا فارسي نمي دانسته اند و يا مانند ناصرالدين شاه به سختي به آن تكلم مي كرده اند. نخستين نمونه حضور زبان توركي به عنوان زبان رسمي و دولتي درباريان و شاهان در دربارهاي دولتهاي حاكم بر اراضي ايران مربوط به عهد دولت ساساني و دوره هرمز چهارم ملقب به تركزاد، نوه خاقان دولت گؤك تورك ايستمي خان مي باشد و اوج آن مربوط به دوره صفوي است. در دوره صفوي تركي، زبان دولتي و رسمي اين دولت بود. شاهان، سران دولت و افسران عاليرتبه نظامي قيزيلباششان در دربار و ارتش، چه در تبريز، چه در قزوين و چه در اصفهان به تركي سخن مي گفتند. دولت بالكل تحت حاكميت تركان قرار داشت و سران دولت همه ترك بودند. آخرين نمونه ها مربوط به دوره قاجار است. در دوره قاجار نيز زبان تركي، زبان دربار و سلاطين و وليعهد و بنابر اين زباني رسمي و دولتي بود. تركي كه زبان آريستوكراسي و اعيان و اشراف تلقي مي شد، مورد علاقه و توجه توده مردم غير ترك نيز بود.
برگرفته از وبلاگ كرووس
نظرات شما عزیزان:
1- مدخل:
زبان ترکي که زبان عمومي ملتهاي ترک زبان ميباشد به لحاظ کثرت
متکلمين آن در جهان پس از زبانهاي چینی،هندي، انگليسي و اسپانيایـي در
جايگاه پنجم قرار ميگيرد. پس از فروپاشي نظام شوروي سابق و کسب استقلال
تعدادي از ملتهاي ترک زبان، اهميت زبان ترکي نيز در سطح جهاني بطور
محسوسي افزايش يافته است. نمايندگان اين ملتها بدنبال سپري شدن دوران يک
جدایی غير منطقي که از سوي استعمارگٌران تحميل شده بود، به برقراري روابط
تنگاتنگي با يکديگر اقدام نموده، با برگزاري سمينارها و کنگره هاي
گوناگون در جهت تفاهم هرچه بيشتر و ارزيابي شايسته تراز تاريخ و ارزشهاي
معنوي مشترک خويش گامهاي قابل توجهي برداشته اند. اما عليرغم اين گامهاي
مثبت، هنوز تا احراز جايگاه شايستهٍ خودمان درسطح جهاني و شناختن و
شناساندن تاريخ واقعي، ريشه يابي زبان و فرهنگ غني و باستاني مشترکمان
راه درازي در پيش داريم. متأسفانه ما هنوز حتي نتوانسته ايم با کارهاي
بسيار ارزشمند و بي بديل دانشمندان و محققين اروپایـي که سرتاسر حيات
خودرا صرف آموختن زبان، ادبيات، ميتولوژي و ديگر جنبه هاي تمدن چند
هزارساله مان نموده اند آنطورکه بايدوشايد آشنا بشويم.
دانشمنداني چون رادلف و وامبري در نيمه هاي قرن گذشته و در
شرايط فقدان وسایـط نقليهٍ مناسب ،سرتاسر ترکستان را با گاري و اسب و شتر
و چه بسا با پاي پياده قدم به قدم گشته و کارهاي عظيم و شايان تقديري
چون: گردآوري بسياري ا ز گنجينه هاي معنوي و برشتهٍ تحرير درآوردن
آثارگوناکون فولکلوريک بويژه باورهاي مذهبي و ميتولوژي زيبا وارزشمندمان،
تحقيق علمي در لهجه هاي مختلف زبان ترکي و خلق آثار فناناپذير در زمينهٍ
ويژگيهاي زبان ترکي ازجمله ريشه يابي واژه ها و گرامر آن، ترجمهٍ آثار
ادبي ترکي به زبانهاي اروپا یـي و ارائه تحليلهاي علمي جهت شناساندن آن
در سطح جهاني و همچنين امر خطير قرائـت و ترجمهٍ کتيبه هاي غني
“ارخون-يني سئي” از خط و زبان اويغوري... را تحقق بخشيده اند.بقول معروف
“قدر زر زرگر شناسد، ...”.
متأسفانه ملتهاي ترک زبان ترکستان، آذربايجان و قفقاز که طي قرون و
اعصار متمادي درتمامي حواد ث تاريخي و حيات مادي و معنوي بخش اعظم دنيا
نقش تعيين کننده داشتند، در طول 4-3 سدهٍ اخير، درست در دوران خيزش علمي
و فرهنگي اروپا، تحت استيلا و فشارهاي غير انسانی استعمارگران روسي، چيني
و اروپایی و همچنين حکومتهاي نوکرصفت محلي ساخته و پرداختهٍ آنان ،
سياهترين دوران تاريخي خودرا گذرانده اند که هنوز نيز به درجات مختلف
ادامه دارد .درست در چنين دوراني و در راستاي اهداف پليد استيلاجويانه و
غارتگرانه بود که برطبق نقشه هاي محيلانه و مزورانه و با بکارگيري کليهٍ
امکانات و تجربيات استعمارگرانه شان، بتدريج مارا با تاريخ ، ادبيات و
کليهٍ ارزشهاي معنوي خودمان تا آنجا که ميتوانستند بيگانه کردند. از سوي
ديگر سعي کردند تا در شعور ملي مان از زبان و ادبيات و فرهنگهاي بيگانه
تصورات کذایی برترنما ايجاد نمايند.متاسفانه بخشا نيز در اجراي نيات ضد
انساني شان ناموفق نبوده اند. امروزه بيماري خود کم بيني و کرنش درمقابل
فرهنگهاي بيگانه، حتي برخي زبانهاي بي اصل و ريشه گريبانگير بخشي از
روشنفکران ما ميباشد. درحاليکه واقعيت امر از اساس ديگرگونه است. زبان
ترکي از ديد زبانشناسان، زبانيست بغايت زيبا و اصيل که ريشه اش به
هزاران سال پيش مي رسد. فرهنگ و ادب دنياي ترک بسيار باستاني و مشحون از
اومانيزم ، عدالتخواهي و احترام به شخصيت و حقوق ملتهاي ديگر ميباشد. در
رابطه با احترام به حقوق زن در بين ترکها که خود معيار مهمي جهت سنجش
درجهٍ تمدن ملتهاست، تنها ذکر اين واقعيت کفايت ميکند که علاوه بر
شيرزناني چون “تومارخانم” که کورش استيلاگر را در يک جنگ عادلانه و
پيروزمندانهٍ تدافعي در حوالي رود جيحون از پاي درآورد(9.ص-6) ، اولين
سلاطين و رهبران زن دنياي اسلام چون “ترکان خاتون” همسر ملکشاه
سلجوقي(1072م.) ، “راضيه سلطان” (دردهلي-1236م.) و “شجره
الدر”(درقاهره-1250م.) همگي از خانمهاي ترک ميباشند(19و18.ص-7). به تصريح
سياحان مشهوري چون ابن فضلان و گرديزي: ؛درميان اغوزان نه زنا شايع بود و
نه غلامبارگي، اساسا زنان ترک عفيف ترين زنان بلاد اسلامي شناخته شده
اند. همچنين V. Langlois که در قرن 19ميلادي در بين ترکمنهاي جنوب ترکيه
بوده است، تحت تاٍثير آزادي و آزادگي زنان ترکمن مينويسد که ترکمنها
درميان خلقهاي خاورنزديک از همه متمدنترند.؛(46.ص-8)
پرواضح است که اينهمه خصائل و منشهاي برجسته تصادفي نبوده بلکه
محصول يک تمدني ريشه دار و باستاني ميباشد و اين خود با توجه به وضع رقت
بار و شرمآور زنان درميان برخي جوامع اسلامي در آستانهٍ قرن بيست ويکم،
واقعا واي بساجاي غرور و افتخار دارد.
2-ريشهٍ زبان ترکي و جايگاه آن در بين ديگر زبانها:
“زيبایی و کمال زبان ترکي تا بدان پايه است که جايگاه آن حتي از زبان
عربي که گفته ميشود: “گويا از طرف زبانشناسان زبده اي ساخته و پرداخته
شده سپس جهت استفاده در اختيار آنان قرار گرفته است” نيز شامخترميباشد.”
( VII.ص-1) Hermann Vambery
“ابزار گرامري زبان ترکي چنان منظم و قانونمند، چنان کامل
ميباشد که اين تصور را به ذهن متبادر مي نمايد که شايد بنا به رهنمود يک
فرهنگستان، از سوي زبانشناسان خبره ساخته و پرداخته جهت استفاده ارائه
شده باشد...
زمانيکه ما زبان ترکي را با دقت و موشکافي مي آموزيم، با
معجزه اي روبرو ميشويم که خرد انساني در عرصهٍ زبان از خود نشان داده
است.
(137.ص-11)و(1.ص-13) Max Müller
حال به بينيم جايگاه امروزي زبان زيبا و مکملمان که از سوي آگاهان
اروپایی اينگونه مورد ارزيابي قرار گرفته کجاست و درميان کداميک از گروه
زبانهاي خويشاوند قرار ميگيرد؟
امروزه در علم زبانشناسي کليهٍ زبانهاي شناخته شدهٍ دنيا، يعني اعم
از زبانهایی که اکنون بدانها تکلم ميشود و نيز زبانهایی که تعلق به سده
ها و هزاره هاي پيشين داشته اما از طريق کتيبه ها وديگر اسناد پايا به
روزگاران ما رسيده است، در سه گروه اساسي خويشاوند زيرين قرار ميگيرد:
يکم- زبانهاي ترکيبي(Flektiv):
وجه تمايز اصلي اين گروه زباني در اينست که “لغات ريشه” ضمن حفظ
معني اصلي خود، در جايگاههاي مختلف گرامري به اشکال گوناگوني درمي آيد.
مثلا عبارت in nomine Patris را درنظر ميگيريم. لغت nomineاز nomen
نشاٍت گرفته و پسوند ;e; نشانگر رابطهٍ اين لغت با حرف اضافهٍ ;in;مي
باشد. Patris نيز تغييرشsل يافتهٍ Paterدر وضعيت مفعولي(مفعول باواسطه)
ميباشد. پسوند ;is;در اينجا رابطهٍ مبتدا و خبر ر
پاسخ: از مطالب علمی و مکمل مطلب بنده بسیار سپاسگذارم .
موضوعات مرتبط: تاریخی ، تاریخچه استفاده زبان ترکی ، ،
برچسبها: